از طبیعت وجودمان , از ناکامل بودنمان , از خوشحالی های درونمان در عین ناپایداریشان لذت ببریم. اشتباه نشود به آنها نمی چسبیم اما لذت می بریم. نگران از دست دادن شادی و آدمها نباشیم زیرا که افراد در زندگی ما می ایند و می روند. زمانی که هستند از بودنشان و زمانی که نیستند از نبودنشان لذت میبریم. نگران کنترل کردن جریان های بیرون از خودمان و قضاوت دیگران نباشیم . فقط سعی کنیم که خوب زندگی کنیم .
البته که ممکن است گاهی اشتباه کنیم اما اشتباه خود را می پذیریم و خود را می بخشیم . به جریان شادی و خوشی های درونی متصل می شویم اما اگاه و خردمند هستیم که لحظات ما ممکن است ماندگار نباشند .
از خودمان بپرسیم
آیا شادی و لذت از زندگی اضطراب آور است؟
آیا اجازه نداریم لذت ببریم؟
قطعا جواب آن مثبت است .اما احساس گناه و ترس هایی که در دوران کودکی به نوعی به ما اموزش داده اند ما را از این حق خود محروم کرده است. فقط یک قاعده مهم است :
آزار به خود و دیگران نرسانیم , به هیچ چیزی وابسته نشویم و با اگاهی از قانون ناپایداری لذت ببریم .
به این دلیل که همه چیز در آخر تمام و چسبیدن به آن عذاب آور می شود . پس شادی و لذت بردن حق ماست، باتوجه به اینکه با آن به دیگران خسارتی نزنیم. تا زمانی که ما خودمان را باور نمی کنیم و احساس گناه و عذاب وجدان و سرزنش کردن در وجود ما هست نمی توانیم احساس خوشآیندی دریافت کنیم. ما همیشه بعد از لذت ها خودمان را عذاب می دهیم و چون از آن لذت بهره نمی بریم دچار کمبود هستیم . امیدوارم بپذیریم که وجودمان کامل نیست , نقص ها و عیب هایی داریم اما متقابلا حسن هایی هم داریم . سعی کنیم عیب های خود را برطرف کنیم اما خودمان را سرزنش نکنیم و از دست خود ناراحت نشویم. ممکن است بر وجودمان شهوت, خشم,حسادت حاکم شوند . هر چیزی ممکن است در طبیعت درون من باشد اما با هیچکدام از آنها نباید مبارزه کنیم .! چه بسا که باید آنها را بپذیریم و برای برطرف کردنشان تلاش کنیم .مهم این است که از خودمان راضی باشیم و خودمان را دوست داشته باشیم.