آرامش درون و راه دستیابی به آن

[wp_ulike]
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 8

دقیقه

به نام خداوند آرامش 

دلا خوکن به تنهایی
که از تن ها (یعنی تن ها وبدن ها وابستگی ها،چسبیدگی ها) بلا خیزد.

انسان باید به این واقعیت دست پیدا کند که استقلال و آرامش درونی فوق العاده ارزشمند است و به انسان احساس خوشآیندی می دهد، وابستگی ها به صورت موقت همانند مسکن هستند اما ما را به آرامش نمی رسانند.

پناه بردن به انسان ها و وابسته شدن به انسان ها می تواند گاهی اوقات آرامش بخش و مسکن باشد.حتی می تواند خستگی ما را موقتا رفع کند، اما باید دقت کنیم که همه اینها موقت است. می تواند گاهی کمک کند که راهمان را پیدا کنیم و امیدوار بشویم.

ما باید یادمان باشد گاهی یکی از حقیقت های رابطه ها این است که ، ما به ذات نمی توانیم پناهگاه داِئمی برای یکدیگر باشیم اما می توانیم گاهی حضور قوی و دلگرم کننده ای برای یکدیگر ایجاد کنیم. اما اگر من در رابطه ای باشم و به آن رابطه پناه ببرم  احتمال  آسیب برای من زیاد است.

اگر من توقع و انتظار داشته باشم که دیگری برای من باشد باید بدانم که این احساس مالکیت رابطه را تخریب می کند. اما اینکه من در یک رابطه ای اگر فرد مورد علاقه من در رابطه با من پایدار باشد که بسیار عالی است اما اگر هم نبود دنیا به اتمام نرسیده است من همچنان به زندگی ادامه خواهم داد.

رهایی از توهم ذهن

ما نمی توانیم پناهگاهی دائمی برای یکدیگر باشیم اما می توانیم برای زندگی به یکدیگر امید، انگیزه، شور و اشتیاق بدهیم. حقایق در هر شرایطی به ما کمک می کند که دنیا و انسان ها را شبیه تر به واقعیت آنها ببینیم .رو به رو شدن با حقایق ما را از بین نخواهد برد ، اما به این دلیل که ما دوست نداریم با حقیقت رو به رو بشویم برایمان تلخ جلوه می کند.

همیشه آرزو های واهی و توهم هایی که در ذهن است انسان را آرام آرام به سمت و سوی فرسودگی های عمیقی می کشاند . زمانی که ما با تصویر خیالی یک عاشق دلخسته همیشه وارد صحنه ذهنی مان می شویم یا اینکه خودمان عاشق دلخسته هستیم ؛ نتیجه این می شود که ذهنمان وارد توهماتی می شود . سپس در ذهن فاصله می گیریم و همان فردی که بسیار به ما ابراز علاقه می کرد مثل گذشته با ما رفتار نخواهد کرد .


معمولا روابطی که حقیقت در آن نیست شبیه به همه چیز هست به غیر از عشق!


ما وارد یک رابطه ای می شویم که فردی را پیدا کنیم که همیشه ازما محافظت کند. غافل از این که این تفکر بسیار نا آگاهانه است.! ما که نتوانسته ایم از خودمان محافظت کنیم اکنون به دنبال یک محافظ می گردیم؟ آن هم محافظی که عاشق و مهربان باشد؟!

اگر این چنین باشیم ما در این مسیر همیشه آسیب خواهیم خورد . به این علت آسیب می خوریم که از حقیقت دور می شویم در واقع توقع ما شبیه به یک شوخی است که به طور جدی ما را فرسوده می‌کند.هیچ انسانی در دنیا نمی تواند بیشتر از خودِ من به من کمک کند وهیچ انسان دیگری نمی تواند پناهگاه خوبی برای من باشد.

من باید به پناهگاه درونی متصل بشوم و به حقیقت دورن خودم پناه ببرم . انسان ها نمی توانند حضور کامل و دائم برای یکدیگر داشته باشند، حتی افرادی هم که سال ها با یکدیگر زندگی می کند ، خواستار این هستند که در درون مستقل باشند اما ممکن است به علت ترسی که از این موضوع دارند به آن دست پیدا نکنند.

پناهگاه درونی ما

تنها پناهگاهی که همیشه پذیرای ماست خود ما هستیم. البته ما این پناهگاه را تخریب می کنیم و نادیده می گیریم .برای اینکه متوجه حضور این پناهگاه بشویم لازمه آن این است که با خودمان خلوت کنیم،اندیشه کنیم که:


چرا من به خودم پناه نمی ‌برم؟!

چرا خودم را قبول ندارم؟!

چرا خودم رو دوست ندارم؟!

چرا به خودم اعتماد نمیکنم؟!

✓باید به خودمان اعتماد بکنیم,اعتماد به نفسمان را افزایش بدهیم.


حتی در روابط صمیمانه سالم هم ما احتیاج داریم که به خلوت برسیم و در درون خودمان،حقیقتمان را پیدا کنیم. خستگی های روزمره ناامیدی های ناخواسته ای که اتفاق می افتد گاه و بی گاه انرژی ما را به قعر می برد اما به ما کمک می‌کند بیشتر درونمان را پالایش کنیم.
قطعا با پیدا کردن گوهر درون خودمان درب پناهگاه حقیقت به سوی ما باز می شود.زمانی که احساس می کنیم به انسان ها احتیاج داریم. اما شخصی نیست یا موقعیتی که ما آن را در آغوش بگیریم ، این زمان بهترین زمانی است که خودمان را در آغوش بگیریم بهترین فرصت برای پیدا کردن حقیقت درون و دست یابی به گوهر وجودی ما است.

از زمان هایی که تنها می شویم و ترس وجود ما را پرمی کند فرار نکنیم ترس مان را بپذیریم. طبیعت می خواد ما را به آغوش امن درونمان هدایت کند ولی ما فرار می کنیم . پناهگاهی که همیشه آرام بخش وجود ما است حقیقت درون ما است.


پس از تنهایی ها و خلوت هایی که برای ما در طول مسیر اتفاق می افتد فرار نکینم .


ما نمی توانیم از هیچکس توقع داشته باشیم که همیشه کنار ما باشد و همیشه حمایتگر ما باشد. اما می توانیم از حقیقت درونمان حفاظت کنیم تا حقیقت درون ما همیشه از ما محافظت کند. این اتفاق می‌تواند به وقوع بپیوندد اما تا زمانی که ما خودمان را قبول نداشته باشیم، برای خودمان ارزش قائل نباشیم، هرگز این اتفاق نمی افتد.

ما از تنهایی می‌ترسیم و فکر می کنیم همیشه باید یک محافظ بیرونی داشته باشیم ،محافظ های بیرونی خوب اند اما برای محافظت از خودشان ! نه برای محافظ از ما‌.

ما از انرژی افراد بهره مند می شویم روابط عمومیان را قوی می کنیم ،به دنبال دوستان خوب هستیم و در روابط دوستانه پایدار خواهیم ماند،اما توقعی از رابطه نداریم.

اگر امروز فردی ادعا کند که من را دوست دارد، من از محبتش استفاده می کنم. اگر همان فرد روز بعد توجهی به من نکند من ناراحت نمی شوم . چرا که دوستش دارم و زمانی که من کسی را دوست داشته باشم به او حق انتخاب و حق زندگی می دهم و زندگی را از او نمی‌گیرم .
ما با کنترل کردن یکدیگر احساس مدیریت و وابستگی زندگی یکدیگر را ‌تخریب می کنیم . دوست داشتنی که در آن وابستگی باشد پایدار نمی ماند و ازبین خواهد رفت.!
به امید روزی که ما به دور از وابستگی ها یکدیگر را در آرامش دوست داشته باشیم و بپذیریم که وجود ماعیب هایی دارد و از هم توقع نداشته باشیم که کامل باشیم و درکنار هم رشد کنیم.

 

شاد و سلامت باشید

رسول حیدری 

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم